-
دیوانه شدم..دیوانه...
دوشنبه 30 مهرماه سال 1386 23:45
ای خدااااا... خدا جون باز این بحث پیش کشیده شد... من چه غلطی باید بکنم خدا... چه خاکی باید به سرم بریزم؟؟؟ با کدومش کنار بیام..با کدومش سازش کنم... ای خدا..اخه اینم شد زندگی واسه من درست کردی؟؟ خدا دارم دیونه میشم به خود خودت...به خداوندی و یگانگیت قسم که دیگه بریدم...دیگه شکستم..نمیدونم چه خاکی باید بریزم تو سرم......
-
یه سال از تصادفم گذشت...
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1386 22:44
به نام خـــــــــــدا... امروز میدونین چه روزیه؟؟ ۱۹/۷/۸۶... یه سال گذشت...پارسال درست همین روز بود ساعت ۲ بعد از ظهر بود که تو راه تهران تو اتوبان کاشان قم لاستیک ماشینم ترکید و خوردم به گاردای وسط اتوبان...یعنی تا یه قدمیه اون دنیا هم رفتم و ولی برگشتم دوباره... نمیدونم چی شد که نرفتم..ولی یادمه ۳ بار بعد از اون...
-
برو گمشو...
چهارشنبه 11 مهرماه سال 1386 03:36
خســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــته ام... با توام خدا میفهمی؟؟ چند وقته که شـــــــبا گریه دارم همیشه... دلم اغوش بی دغدغه خودمو میخواد... راستی خدا میدونی...تازگیا بهمون میگن ادم نیستی تو و هرچی هم نذر و نیاز و دعا کردیم فایده ای نداشته و ادم بشو نیستی تو...فرداش باز از اون طرف بهم میگن تو دزدی...جالب نیست...
-
د ل م گ ر ف ت ه ...
پنجشنبه 8 شهریورماه سال 1386 23:16
سلام... د ل م گ ر ف ت ه آ س م و ن ا ز خ و د ت م خ س ت ه ت ر م فک میکردم بی معرفتیای اینجا تحملش به سختیه بی معرفتیای بیرون نباشه...یعنی بی معرفتای بیرون خیلی بد تر از اینجا باشه... ولی میبینم نه...بعضی از بی معرفتیای اینجا از بیرونم بدتره و فراموش کردنشونم سخت تره... چه دنیاییه... امشب باز کلی هوس رفتن زده به سرمان(نه...
-
چه باید کرد؟؟
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 01:23
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــلام... امروز داشتم رادیو گوش میدادم...یه خبر شنیدم واسم جالب بود... خبر این بود... مصرف قرص استامینوفن کدئین در ایران سالانه ۱۰ میلیون تن هستش که این رقم در پر مصرفترین و بزرگترین کشورهای جهان به ۱ میلیون تن هم نمیرسه... به نظر شما این یعنی چه؟؟؟ ۱- اینقد تو این ایران عزیزمون!!!...
-
۳-خدایا...
دوشنبه 15 مردادماه سال 1386 00:02
خدایااااا... من چقد بدبختم اخه؟؟ چقدر یعنی... خدا تو مطمئنی من هنوز تحمل دارم؟؟ من که دیگه فک میکنم ندارم...شکستم...یا شایدم میشکنم به زودی... گریه دارم... خدا شکرت به خاطر این شبهای خوبت...حداقل حافظ گ ر ی ه ه ای منه...رازدار گ ر ی ه ه ا م ه...گم شدن تو دل شب چقد خوبه... خسته ام خدا..همچنان خسته ام... خدایا نابودم...
-
۲-سیگار...
جمعه 12 مردادماه سال 1386 23:29
سلام... چهار شنبه ای یکی از اشناهامون فوت شد متاسفانه ...۳ تا از بچه هاش و خانومشو جا گذاشت و رفت...خدا صبرشون بده ایشالا...همش ۴۶ سالش بود بنده خدا...از چهار شنبه تا حالا به شدت اعصابم خورده و ناراحتم...اخه میدونین چرا این بنده خدا اینقد زود فوت کرد؟؟ به خاطر این سیگار لعنتی...خیلی زیاد سیگار میکشید بنده خدا و پارسال...
-
دلم نا کجا اباد میخواد...
جمعه 12 مردادماه سال 1386 00:22
سلام... اینجا قراره یه درد نامه و گفتن از تلخیا باشه... همین اول دارم میگم که هرکی دوست نداشت نیاد... هیشکی تلخی رو دوست نداره... میدونم...ولی واقعیتی هست که وجود داره و جزیی از زندگی هممونه... این اولین نوشته منه... امشب باز از اون شباست...از اون شبایی که ادمو تا نا کجا اباد میبره...از اون شبایی که نمیخوام...چی رو؟؟...